گنجشک و خدا
مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت | پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۱۵ ق.ظ
گنجشک و خدا
- ۰ نظر
- ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۱۵
چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند . بقیه ی قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چه قدر عمیق است به دو قورباغه ی دیگر گفتند که دیگر چاره ای نیست . شما به زودی خواهید مرد .
شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود
فریاد بیصدا، غم دل بود و آه بود
دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او
صبح سفید همچو دل شب سیاه بود
دانی چرا جبین علی را شکافتند؟
زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود