مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

مطالب برگزیده
آخرين نظرات
  • ۱۵ مهر ۹۴، ۱۴:۴۵ - گمنام
    عالی

۱۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

شیطان از انتشار لیلی می ترسد

مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت | شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۶ ق.ظ
شیطان از انتشار لیلی می ترسد
خدا به شیطان گفت: لیلی را سجده کن.
شیطان غرور داشت، سجده نکرد. گفت: من از آتشم و لیلی گِل است.
خدا گفت: سجده کن، زیرا که من چنین می خواهم.
شیطان سجده نکرد ...
  • مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت

من از تو خجالت می کشم - حدیث قدسی

مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت | جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۱۳ ق.ظ
من از تو خجالت می کشم - حدیث قدسی 12
ای فرزند آدم ...
هر روز که می گذرد از ایّام عمرت کم می گردد
و تو خبر نداری
و هر روز ، روزی من به تو می رسد
ولی تو شکر آن را به جای نمی آوری ...

نه به کم قانع می شوی و نه به زیاد سیر می گردی ...
  • مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت

گنجشک و خدا

مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت | پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۱۵ ق.ظ
گنجشک و خدا
گنجشک و خدا و آزمایش انسان - عطر خدا www.atrekhoda.com
  • مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت

قدرت کلمات

مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت | چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۲۳ ب.ظ

چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند . بقیه ی قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چه قدر عمیق است به دو قورباغه ی دیگر گفتند که دیگر چاره ای نیست . شما به زودی خواهید مرد .

  • مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت

کمی با خود فکر کنیم

مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت | چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۲۳ ق.ظ

مسافری در یک روز سرد و بارانی کنار خیابان ایستاده بود تا تاکسی سوار شود. در همین لحظه یک ماشین مدل بالا از کنارش عبور کرد... غصه خورد و با خودش گفت که ای کاش من هم ماشینی داشتم تا مجبور نبودم که تاکسی سوار شوم ...

در همین لحظه رهگذر دیگری که به سمت ایستگاه اتوبوس میرفت با دیدن آن مسافر که منتظر تاکسی بود به

  • مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت

لیلی و مجنون

مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت | سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۱۳ ق.ظ
لیلی و مجنون

لیلی و مجنون - عطر خدا www.atrekhoda.com

لیلی : خدایا ... خدایا ... شنیدی صدایم؟؟
  • مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت

چه زیباست

مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت | دوشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۷ ق.ظ
چه زیباست
این متن زیبا ...

تقدیم به همه کسانی که، بزرگـــترین داراییشون خداست.

تقدیم به همه اونایی که با سرمایه ای به اسم "خدا" توی سختیها کم نمیارن و محکم روی پاهاشون می ایستن.
  • مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت

به او اعتماد کن

مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت | يكشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۲۴ ق.ظ
مردی ثروتمند وجود داشت که همیشه پر از اضطراب و دلواپسی بود. با اینکه از همه ثروتهای دنیا بهره مند بود، هیچـگاه شاد نبود. او خدمتکاری داشت که ایمان درونش موج می زد. روزی خدمتکار وقتی دید مرد تا حد مرگ نگران است به او گفت:
" ارباب، آیا حقیقت دارد که خداوند پیش از بدنیا آمدن شما ، جهان را اداره می کرد؟ "
  • مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت

خوشبختی در کجاست؟

مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت | شنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۰۰ ق.ظ
خوشبختی در کجاست؟
از خدا پرسید: «خوشبختی را کجا می‌توان یافت؟»
خدا گفت: «آن را در خواسته‌هایت جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم.»
با خود فکر کرد و فکر کرد: «اگر خانه‌ای بزرگ داشتم بی‌گمان خوشبخت بودم.»
خداوند به او داد.
  • مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت

خصلتی که انسان از شیطان گرفته

مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت | جمعه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۲۶ ق.ظ

خصلتی که انسان از شیطان گرفته

خصلتی که انسان از شیطان گرفته

داستان از این جا شروع می شود که خداوند به شیطان فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی؟!» گفت: «من از او بهترم! مرا از آتش آفریده ای و او را از گل »! ( سوره ص ، آیات 75-76) و تا به امروز ادامه دارد ….

  • مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت