مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

مطالب برگزیده
آخرين نظرات
  • ۱۵ مهر ۹۴، ۱۴:۴۵ - گمنام
    عالی

۳۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هیئت محبان امیرالمومنین روستای رمنت» ثبت شده است

وزن دعای پاک و خالص

مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت | چهارشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۲۵ ق.ظ
وزن دعای پاک و خالص


دعا و نیت خالص - عطر خدا www.Atrekhoda.com
زنی با لباسهای کهنه و نگاهی مغموم، وارد خواروبار فروشی محل شد و با فروتنی از فروشنده خواست کمی خواروبار به او بدهد.
وی گفت که شوهرش بیمار است و نمی­تواند کار کند، کودکانش هم بی­ غذا مانده­ اند.
فروشنده به او بی­ اعـتـنایی کرد و حتی تصمیم گرفت بیرونش کند. زن نیازمند باز هم اصرار کرد. فروشنده گفت نسیه نمی­دهد!
مشتری دیگری که کنار پیشخوان ایستاده بود و گفت و گوی آن دو را می­ـشنید به فروشنده گفت: بـبین خانم چه
می­خواهد خرید او با من.
  • مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت

اگر می دانستند چقدر دلم برایشان تنگ شده است - حدیث قدسی 3

مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت | يكشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۵۹ ب.ظ
اگر می دانستند چقدر دلم برایشان تنگ شده است - حدیث قدسی 3
ای فرزند آدم ...
آنان که با من قهر کرده اند و از من بریده اند
اگر می دانستند چه اندازه
به دیدارشان مشتاقم
و انتظارشان را می کشم ...
  • مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت

کلینیک خدا

مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت | شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۰۵ ق.ظ
کلینیک خدا
به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم ...
خدا فشار خونم را گرفت ، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.
زمانی که دمای بدنم را سنجید ، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.
آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم ، تنهایی سرخرگ هایم را مسدود کرده بود ...
و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.
به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.
بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم ...
  • مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت

من همنشین کسی هستم که به یاد من باشد - حدیث قدسی 7

مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت | جمعه, ۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۱۸ ق.ظ
من همنشین کسی هستم که به یاد من باشد - حدیث قدسی 7


حدیث قدسی 7 - عطرخدا www.atrekhoda.com
  • مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت

گل آفتابگردان عاشق - داستان کوتاه

مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت | پنجشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۱۷ ق.ظ
گل آفتابگردان عاشق - داستان کوتاه
داستان کوتاه بسیــــار زیبا و معنی دار گل آفتابگردان عاشق
بیان کننده رابطه نزدیک عــاشق و مــعشوق ... انــسان و خـــدا
واقعا خوندنـش لذت بخشه .... یکی از دلنشین ترین نوشته هایی هست که دوست داشتم همیشه
امروز ، این داسـتان کوتاه رو به همه دوست های عزیز تقدیم میکنم ...

آفتابگردان عاشق  - عطر خدا www.atrekhoda.com
  • مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت

خودت را ببخش

مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت | سه شنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۰۱ ق.ظ
خودت را ببخش

خودت را ببخش - عطرخدا www.atrekhoda.com

خودت را ببخش
برای تمام راه های نرفته
برای تمام بیـراهه های رفته
ببخش ...
  • مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت

به دنــبال خدا نـگرد

مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت | دوشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۰۳ ق.ظ
به دنــبال خدا نـگرد
خدا در بیابان های خالی از انسان نیست

خدا در جـاده های تنهایی بی انتها نیست

به دنبالش نگرد ...
  • مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت

زندگی آرام است

مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت | يكشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۱۴ ق.ظ
زندگی آرام است
زندگی آرام است
          مثل آرامش یک خواب بلند

زندگی شیرین است
          مثل شیرینی یک روز قشنگ

زندگی رویایـیـست
  • مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت

شیطان از انتشار لیلی می ترسد

مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت | شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۶ ق.ظ
شیطان از انتشار لیلی می ترسد
خدا به شیطان گفت: لیلی را سجده کن.
شیطان غرور داشت، سجده نکرد. گفت: من از آتشم و لیلی گِل است.
خدا گفت: سجده کن، زیرا که من چنین می خواهم.
شیطان سجده نکرد ...
  • مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت

من از تو خجالت می کشم - حدیث قدسی

مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت | جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۱۳ ق.ظ
من از تو خجالت می کشم - حدیث قدسی 12
ای فرزند آدم ...
هر روز که می گذرد از ایّام عمرت کم می گردد
و تو خبر نداری
و هر روز ، روزی من به تو می رسد
ولی تو شکر آن را به جای نمی آوری ...

نه به کم قانع می شوی و نه به زیاد سیر می گردی ...
  • مسجد امیرالمؤمنین روستای رمنت