شیطان از انتشار لیلی می ترسد
شیطان غرور داشت، سجده نکرد. گفت: من از آتشم و لیلی گِل است.
خدا گفت: سجده کن، زیرا که من چنین می خواهم.
شیطان سجده نکرد ...
- ۰ نظر
- ۳۱ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۶
چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند . بقیه ی قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چه قدر عمیق است به دو قورباغه ی دیگر گفتند که دیگر چاره ای نیست . شما به زودی خواهید مرد .
مسافری در یک روز سرد و بارانی کنار خیابان ایستاده
بود تا تاکسی سوار شود. در همین لحظه یک ماشین مدل بالا از کنارش عبور
کرد... غصه خورد و با خودش گفت که ای کاش من هم ماشینی داشتم تا مجبور
نبودم که تاکسی سوار شوم ...
در همین لحظه رهگذر دیگری که به سمت
ایستگاه اتوبوس میرفت با دیدن آن مسافر که منتظر تاکسی بود به
داستان از این جا شروع می شود که خداوند به شیطان فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی؟!» گفت: «من از او بهترم! مرا از آتش آفریده ای و او را از گل »! ( سوره ص ، آیات 75-76) و تا به امروز ادامه دارد ….